پیسیار

«لغت نامه دهخدا»

(اِ) بیسیار. سرشک. قاروره. تفسره. آب. دلیل. پیشیار :
بر روی پزشک زن میندیش
چون گشت درست پیسیارت(1).
(1) - ن ل: پیشیارت. رجوع بکلمهء پیشیار و پیشاب شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر