«لغت نامه دهخدا»
(اِ) بیسیار. سرشک. قاروره. تفسره. آب. دلیل. پیشیار : بر روی پزشک زن میندیش چون گشت درست پیسیارت(1). (1) - ن ل: پیشیارت. رجوع بکلمهء پیشیار و پیشاب شود.