«لغت نامه دهخدا»
[شْ کَ دَ] (مص مرکب)پیشواز رفتن. پیشباز رفتن. پیشباز کردن. پذیره شدن. -امثال: سگ بخورد پیشواز گرگ میرود؛ طعامی بس ثقیل و ناسازوار است.