پیشواز کردن

«لغت نامه دهخدا»

[شْ کَ دَ] (مص مرکب)پیشواز رفتن. پیشباز رفتن. پیشباز کردن. پذیره شدن.
-امثال: سگ بخورد پیشواز گرگ میرود؛ طعامی بس ثقیل و ناسازوار است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر