«لغت نامه دهخدا»
[پَ / پِ کَ دَ] (مص مرکب)پیغام فرستادن. پیغام دادن : سوی آن پرستار پیغام کرد که با من گر آیی به یکجای گرد.فردوسی. که مرا عیسی چنین پیغام کرد کز همه یاران و خویشان باش فرد.مولوی. -امثال: هرکه را دیده گفته، هرکه را ندیده پیغام کرده. عمود؛ پیغام کنندهء لشکر. (منتهی الارب). رجوع به پیغام دادن و پیغام فرستادن شود.