تارمیغ

«لغت نامه دهخدا»

(اِ مرکب) بخاریست که در ایام زمستان روی هوا پدید آید و آن چنان بود که هوایی که مماس بود بر زمین دودی شود که اطراف را تیره گرداند و آنرا «تمن» و «ماغ» و «میغ» و «نژم»(1) نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری). بخاری باشد که در ایام زمستان بر روی هوا پدید آید و مانند دودی شود و اطراف را تیره و تاریک سازد و به عربی ضباب گویند. (برهان). میغ تیره و آن بخاری است که در زمستان به هوا پدید آید و روی زمین را تیره گرداند و نژم نیز گویند و به تازی ضباب خوانند. (فرهنگ رشیدی). بخاری که در زمستان بهوا برآید روی زمین را تیره و تار نماید و زمین پردود بنظر درآید و آنرا نژم و میغ و به تازی ضباب گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) :
سرما چنان در آتش خورشید جسته بود
کز تارمیغ گفتی طشتی است اندر آب.
مختاری غزنوی (از فرهنگ جهانگیری).
(1) - این کلمه در فرهنگ ها تژم و تزم و نژم ضبط شده است و اصح نزم و نژم است. رجوع به برهان قاطع چ معین کلمهء «نزم» شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر