تارنته

«لغت نامه دهخدا»

[رَ تِ] (اِخ) تارانتوم. تارانت.(1)رجوع به تارانت (شهر) شود. مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام شهر و اسکله ایست در جنوب ایتالیا در کنار خلیجی موسوم بهمین اسم. عدهء نفوسش به 27500 تن بالغ گردد. این شهر در جزیره ای بنا شده است و به وسیلهء دو پل سنگی با ساحل مربوط میشود. یک رصیف بسیار زیبا، یک قلعه، یک کاخ قدیمی و یک کلیسای پر نقش و نگار و بیمارستان نظامی دارد. صنایعش ترقی نموده، صید ماهی و صدفهای گوناگون دارد، و از شهرهای بسیار قدیمی میباشد، دسته ای از کریتی های قدیم در تحت ریاست تاراس نامی بدین مکان مهاجرت گزیده و بنای این شهر را گذارده اند و این شهر در آن ازمنه عرصهء وقایع بسیار گردیده و مسقط رأس بعض حکما بوده است. رجوع به تارانت شود.
(1) - Tarente.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر