تاریک کرده

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ / دِ] (ن مف مرکب)تیره و تار کرده: پیش رفتم یافتم خانهء تاریک کرده و پرده های کتان آویخته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص520). رجوع به تاریک کردن شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر