تازیانه زدن

«لغت نامه دهخدا»

[نَ / نِ زَ دَ] (مص مرکب)کسی را با تازیانه سیاست کردن و تنبیه نمودن. (ناظم الاطباء) : دیده بود که امیر محمود با معدل داد که وی عامل هرات بود و به ابوسعید خاص... چه سیاست ها راندن فرمود از تازیانه زدن و دست و پای بریدن و شکنجه ها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص124).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر