تاوان کردن

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ] (مص مرکب)مصادره. (منتهی الارب). جریمه گرفتن. دریافت خسارت :
بگربه ده دل و عکه سپرز و خیم همه
وگر یتیم بدزدد بزنْش و تاوان کن.کسائی.
هلاهل است خلاف خدایگان عجم
بجز بجان نکند مر چشنده را تاوان.
عنصری.
رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.
||مجازاً، عیب گرفتن :
تا ندانی کار کردن باطلست از بهر آنک
کار بر نادان و عاجز بخردان تاوان کنند.
ناصرخسرو.
و خورشید عارض نورگسترش روشنی بر ماه دوهفته تاوان میکرد. (تاج المآثر).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر