تاهرتی

«لغت نامه دهخدا»

[هَ] (اِخ) رسول پادشاه مصر به ایران. رجوع به ترجمهء تاریخ یمینی ص397 و 402 شود. سمعانی آرد: وی مردی فصیح و آشنا بعلوم اسماعیلیان بود. برای دعوت سلطان محمود به خراسان آمد، محمود کار او را بمردم نیشابور واگذاشت و ائمهء فرق در مجلسی با تاهرتی فراهم آمدند و استاد عبدالقاهربن طاهر بغدادی نیشابوری مکنی به ابی منصور با وی مباحثه کرد و او را ملزم ساخت چنانکه جواب نیارست گفت و ائمه بقتل او فتوی دادند. محمود به القادربالله ماجری بنوشت و القادر بکشتن تاهرتی فرمود و وی را در نواحی بست بکشتند. (الانساب ورق 102 ب).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر