تأریج

«لغت نامه دهخدا»

[تَءْ] (ع مص) ورغلانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برانگیختن. تحریک کردن. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط).
- تأریج جنگ؛ برافروختن آن. (از اقرب الموارد).
- تأریج قوم؛ آنان را به مخالفت یکدیگر برانگیختن. (از اقرب الموارد).
||اوارجه درست ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر