«لغت نامه دهخدا»
[تَ] (ع مص) درانیدن سیل کنارهء نهر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکستن کنارهء نهر تا آب از آن منشعب شود و به اطراف پراکنده شود. (از قطر المحیط). || زوداشک گردیدن چشم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء).