تبجیل کردن

«لغت نامه دهخدا»

[تَ کَ دَ] (مص مرکب)احترام کردن و گرامی داشتن. (ناظم الاطباء) :ایشان وی را تبجیل کردند و بجایی فرودآوردند و نزلهای گران فرستادند. (تاریخ بیهقی).
خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد. (بوستان).
رجوع به تبجیل شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر