«لغت نامه دهخدا»
[تَ بِ] (ص، اِ) آیین و ملت و مذهب سست و ضعیف را گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). ملت ضعیف و سست. (ناظم الاطباء). هدایت آرد: اصل این لغت تبهست بوده مخفف شده : اگر نه عدل شه استی و نیک رایی او شدی سراسر کار جهان تباه و تبست.(1) سوزنی. (انجمن آرا) (آنندراج). برهان و مقلدانش معانی مذهب و ضعیف را هم برای این لفظ با کسر ثانی نوشتند چون ضبط برهان بهیچ وجه قابل اعتبار نیست حذف نمودم. (فرهنگ نظام). (1) - این بیت سوزنی در فرهنگ نظام شاهد تبست بفتح اول و ثانی آمده و صواب همان است. رجوع به تباه و تبست در همین لغت نامه شود.