تبصل

«لغت نامه دهخدا»

[تَ بَصْ صُ] (ع مص) پوست باز کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || برهنه کردن کسی را از جامه اش. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || تبصلوه؛ بسیار سؤال کردند از وی تا سپری شد آنچه نزد او بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || تبصل چیزی؛ دوچندان شدن آن، چنانکه دوچندانی پوست پیاز: تبصل الشی ء؛ تضاعف، تضاعف قشر البصله. (از اقرب الموارد).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر