تبهی

«لغت نامه دهخدا»

[تَ بَ] (حامص) (از: «تبه» + «ی» مصدری). تباهی. فساد. خرابی :
مُلک را پاسدارم از تبهی
پاسبانیست این نه پادشهی.نظامی.
|| بدی. پریشانی. تباهی :
بهی بنوک قلم جوی اگر همیخواهی
که زان بهی دگری را نیاوری تبهی.
ناصرخسرو.
رجوع به تباه و تبه و دیگر ترکیبهای آن دو در همین لغت نامه شود.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر