تپشی

«لغت نامه دهخدا»

[تِ] (اِ) بلوشه در تعلیقات جامع التواریخ رشیدی آن را لغت مغولی تبشی(1) دانسته که در زبان اویغوری دخیل شده بمعنی بشقاب گود: دیگر در دیار قراقوروم میگذشت [ قاآن ]، نظرش در دکانی پرعناب افتاد و طبعش بر آن مایل شد چون فرود آمد دانشمند حاجب را فرمود تا ببالشی از آن دکان عناب خرد، او برفت و تپشی عناب آورد. (جامع التواریخ رشیدی چ بلوشه ص72). رجوع به بخش فرانسهء کتاب ص29 و رجوع به تبسی و تبشی(2) شود.
(1) - tebshi. (2) - بنابراین «تبسی» و «تبشی» هم از این ماده هستند.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر