تجرع افتادن

«لغت نامه دهخدا»

[تَ جَرْ رُ اُ دَ] (مص مرکب) نوشیده شدن. جرعه جرعه در گلو فرورفتن : چندانکه شربت مرگ تجرع افتد... (کلیله و دمنه)... و شربتهای تلخ که آنروز تجرع افتد واجب کند که محبت دنیا را بر دلها سرد کند. (کلیله و دمنه).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر