تجزع

«لغت نامه دهخدا»

[تَ جَزْ زُ] (ع مص) قسمت کردن چیزی را. (اقرب الموارد). بخش کرده گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء): فتفرق الناس عنهُ الی غنیمه فتجزعوها؛ ای اقتسموها. (اقرب الموارد). شکسته گردیدن عصا. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || پاره پاره و متفرق شدن چیزی. (از اقرب الموارد): قال الراعی: رُمحهُ فی الدارعین تجزعاً. (اقرب الموارد).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر