«لغت نامه دهخدا»
[تَ] (ع مص) به گچ کردن. (تاج المصادر بیهقی). به گچ کردن بناء. (زوزنی). به گچ اندودن بناء را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از قطر المحیط). || پر کردن آوند را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || ظاهر شدن آنچه اول از درخت ظاهر می شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء): جصص الشجر؛ بدا اول مایخرج. (قطر المحیط). جصص العنقود؛ هم بالخروج. (اقرب الموارد). || حمله آوردن بر دشمن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || چشم باز کردن سگ بچهء نوزاده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).