«لغت نامه دهخدا»
[تَ جَلْ لُ] (ع مص) برستور نشستن. (زوزنی). برآمدن بر چیزی. || گرفتن معظم چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || پوشیدن لباس را. (اقرب الموارد).