تجمید

«لغت نامه دهخدا»

[تَ] (ع مص) خواستن که بسته و فرسوده شود. (شرح قاموس). فسردن و بسته شدن گرفتن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). جَمَّدَ الماءُ؛ حاوَلَ ان یجمد. || جمد الهواءُ الماءَ؛ جعله یجمد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بسته و منجمد کردن چیزی. (فرهنگ نظام).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر