تحاض

«لغت نامه دهخدا»

[تَ حاض ض] (ع مص)برانگیخته شدن گروهی. (منتهی الارب) (آنندراج). برانگیختن بعضی مر بعضی را. (ناظم الاطباء).(1) تَحاثّ. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). و منه قراءَه بعضهم : و لاتحاضون علی طعام المسکین. (قرآن 89/18). (اقرب الموارد).
(1) - معلوم نیست چرا ناظم الاطباء مصدر متعدی آورده است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر