«لغت نامه دهخدا»
[ذَ رَ] (اِ) برق. صاعقه. آدرخش : نباشد زین زمانه بس شگفتی اگر بر ما بیاید آذرخشا. رودکی (از فرهنگ اسدی، خطی). خصمت بود بجنگ خف و تیرت آذرخش تو همچو کوه و تیر بداندیش تو صدا. اسدی. || در بعض فرهنگها سرمای سخت که در آن بیم هلاک بود و نام نهمین روز از ماه آذر.