آذرخش

«لغت نامه دهخدا»

[ذَ رَ] (اِ) برق. صاعقه. آدرخش :
نباشد زین زمانه بس شگفتی
اگر بر ما بیاید آذرخشا.
رودکی (از فرهنگ اسدی، خطی).
خصمت بود بجنگ خف و تیرت آذرخش
تو همچو کوه و تیر بداندیش تو صدا.
اسدی.
|| در بعض فرهنگها سرمای سخت که در آن بیم هلاک بود و نام نهمین روز از ماه آذر.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر