فرهنگ معین

کلمه
آسیمه
آسیمه سار
آسیمه سر
آسینه
آسیون
آش
آش ابو
آش آلو شدن
آش پشت پا
آش خور
آش در
آش دهن سوز
آش شله
آش کردن
آش و لاش شدن
آشاب
آشام
آشامیدن
آشانه
آشپز
آشپزخانه
آشتالنگ
آشتم
آشتی
آشتی کنان
آشخال
آشخانه
آشردن
آشرمه
آشغال
<صفحه 130>