«لغت نامه دهخدا»
(اِ) (از پهلوی آشکپ، سقف. بام. مرتبه و طبقهء بناء) طبقه و مرتبهء خانه. آشیان. آشکو. بربار. برباره. برواره : بر آشکوب نخستینْش دست فکرت من بزیر پای فلک را چو نردبان افکند. کمال اسماعیل. || هر یک از طبقات نه گانهء آسمان : روان ساعد ماضی چو خواجه بار دهد ز آشکوب نهم میکند تماشائی. شرف شفروه(1). || سقف. آسمانه. || مُهره و رگه های چینه. || آسمان. فلک. (1) - در بعض فرهنگها بیت ذیل را مثال دیگر این معنی آورده اند : باد اندرو وزیده ز پهنای آشکوب ابر اندرو گذشته ز بالای قیروان. ازرقی. ولی کلمه در شعر آسکون است چنانکه در بعض دیگر فرهنگها حقاً این بیت برای آسکون شاهد آمده است.