«لغت نامه دهخدا»
[دَ] (مص) سکندری رفتن. از سر پنجهء پای لغزیدن بی اراده و ناآگاهانه. و آن را در ستور سَر سُم رفتن گویند : چون بگردد پای او از پای دار(1) آشکوخیده بماند همچنان.رودکی. آشکوخد بر زمین هموار بر همچنان چون بر زمین دشخوار بر(2). رودکی. (1) - ن ل : دان. (2) - ن ل: دشوار بر.