«لغت نامه دهخدا»
(ع اِ) جِ آفت (آفه). آسیبها : آن چهار که مطلوب است و بدین اغراض بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده... و صیانت نفس از حوادث و آفات آنقدر که در امکان درآید. (کلیله و دمنه). و حوادث و آفات عارضی... در کمین. (کلیله و دمنه). بنفشه با شقایق در مناجات فلک میگفت فی التأخیر آفات.نظامی. -آفات آسمانی؛ در زراعت، آسیبهای جوّی که به کشت رسد، چون سِن و تگرگ و ملخ و شجام و زنگ و امثال آن. || مصائب. بلیات. مِحَن.