«لغت نامه دهخدا»
[اِ] (ع مص) کفک انداختن رود و دیگ و جز آن. (منتهی الارب). کف افکندن دیگ و سیل. (تاج المصادر). || اجفاء باب؛ بستن در. (منتهی الارب). || اجفاء ماشیه؛ مانده گردانیدن دواب را و چریدن ندادن. (منتهی الارب). || اجفاءالبلاد؛ بی خیر گردیدن آن. || اجفاء سرج؛ برداشتن زین از پشت اسب. (منتهی الارب). زین و مانند آن از پشت چهارپای برداشتن. (تاج المصادر). || دور کردن.