«لغت نامه دهخدا»
[اَ] (ع ص، اِ) جِ حِبّ. (زمخشری). || جِ حُبّ. || جِ حبیب : احباب ورا سعادت بی غم باد.منوچهری. این قابض ارواح، این هادم لذات است. این مفرق احباب است. (قصص الانبیاء). فروگذاری درگاه شهریار جهان فراق جوئی از اولیا و از احباب.مسعودسعد. روزگار که مفرق احباب و ممزق اصحاب است، میان ایشان تشتیت و تفریق رسانید. (ترجمهء تاریخ یمینی). || جِ حُبّ. تغارها. کوزه های بزرگ.