احراض

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (ع مص) پدر فرزند ناخلف شدن. (منتهی الارب). فرزند بد زادن. (تاج المصادر). || سخت بیمار کردن. (زوزنی). بیمار افکندن. (منتهی الارب): احرضه الله. || نزار کردن عشق مردم را. (زوزنی). || گداختن بدن را و نزدیک بمرگ کردن. || خداوندِ معدهء فاسد گردانیدن. (منتهی الارب).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر