احزیزام

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (ع مص) گرد آمدن. || پر شدن. || احزیزام مکان؛ درشت گردیدن آن. || احزیزام رجل؛ کلان شکم شدن مرد از پری. (منتهی الارب).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر