«لغت نامه دهخدا»
[بِ تَ گَ تَ] (مص مرکب) آبستن شدن. رجوع به آبستن شدن شود : این بلایه بچگان را ز چه کس آمده زِه همه آبستن گشتند به یک شب کِهْ و مِهْ. منوچهری. || رشوه در خفا ستده بودن.