ازبئرار

«لغت نامه دهخدا»

[اِ بِءْ] (ع مص) اِزْبیرار (در همهء معانی). خاستن. (زوزنی). برخاستن موی بر اندام. (منتهی الارب). موی بر اندام خاستن. || تخج برآوردن سگ. (منتهی الارب).(1) || رستن پشم. || رستن نبات. (از منتهی الارب). || طلع. (تاج العروس). دمیدن و روئیدن و سر زدن پشم. || آمادهء شر و بدی شدن مرد. (منتهی الارب). تهیأ. (تاج العروس).
(1) - و این ترجمهء عبارت ذیل است: «اِزْبَأَرَّ الکلب ازبئراراً؛ تنفش حتی ظهرت اصول من وبر شعره». و تخج در جائی یافت نشد، ولی چون صاحب منتهی الارب چنانکه در همه جا دیده میشود لغت های مترجم قدیمی در دست داشته که در دست ما نیست ظاهراً این کلمه درست یا چیزی شبیه بآن است.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر