ازعام

«لغت نامه دهخدا»

[اِ] (ع مص) امیدوار کردن. || آزمند کردن. (منتهی الارب). طمع کردن. (تاج المصادر بیهقی). || فرمانبرداری کردن. گردن نهادن. رام شدن. || ازعام ارض؛ برآمدن اول نبات آن. از زمین برآمدن و روئیدن اول گیاه. || ازعام امر؛ دست دادن کار. || ازعام لبن؛ خوش شدن گرفتن شیر. (منتهی الارب).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر