اسافه

«لغت نامه دهخدا»

[اِ فَ] (ع مص) هلاک شدن مال کسی. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). || مردن فرزند مادر و پدر را. (منتهی الارب). || اساف الخارز؛ اثأی فانخرمت الخرزتان. (اقرب الموارد)؛ درفش سطبر زده دوخت پس تباه گردیدند هر دو درز. (منتهی الارب). || شکافتن و باز کردن، چنانکه درز دوخته را: اساف الخرزه؛ باز کرد درز دوخته را. || باشمشیر شدن. (تاج المصادر بیهقی).
-امثال: اساف حتی لایشتکی السوافَ؛ در حق کسی گویند که از کثرت توالی هموم خوگر حوادث و سختیها گردیده باشد. (منتهی الارب).
|| سخن تباه کردن. (تاج المصادر بیهقی).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر