استانیدن

«لغت نامه دهخدا»

[اِ دَ] (مص)(1) گرفتن. (آنندراج). ستاندن. استاندن. || بازداشتن. (برهان) (سروری) (رشیدی). || منع رفتن کردن. (برهان). متوقف ساختن :
مرکب استانید و پس آواز داد
آن پیام و آن تحیت باز داد.
مولوی (در داستان تاجر و طوطی).
(1) - غالب لغت نامه ها ذیل «استانید» معنی کلمه را آورده اند.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر