«لغت نامه دهخدا»
[اَ تَ وَ] (ص) نازا. زنی را گویند که هرگز نزاید و او را بعربی عقیمه خوانند و معنی ترکیبی آن استرمانند است، چه ون بمعنی مانند هم آمده است. (برهان قاطع). نازاینده چون استر(1) زیرا که ون بمعنی مانند است و صحیح آنست که برای نسبت است. (رشیدی). عقیم باشد یعنی نازاینده. (اوبهی). عقیم یعنی زن نازای. (غیاث). عاقر : گشته از زادن مخالف تو مادر روزگار استرون.خسروی. نکاحی میکند با دل بهر دم صورت عنین نزاید گرچه جمع آیند صد عنین و استرون. مولوی. سهل نماید بر استرونان محنت زائیدن آبستنان.امیرخسرو. مخفف آن سترون است : حبلی آیند دختران سترون.فرخی. کنون شویش بمرد و گشت فرتوت از آن فرزند زادن شد سترون.منوچهری. دلم آبستن خرسندی آمد اگر شد مادر روزی سترون.خاقانی. نفس نباتی ار بعزب خانه باز شد عیبش مکن که مادر گیتی سترونست.انوری. (1) - در روزگار ما به ری مسموع شد که در شیراز استری بزاد. (انجمن آرای ناصری).