«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ دَ] (ع مص) تکرار. اعاده طلبیدن. بازداشت خواستن. (تاج المصادر بیهقی). طلب اعاده. بازگشت خواستن. طلب بازگردانیدن. (غیاث). طلب عود کردن. بازگشتن خواستن به کاری. یقال: استعدته الشی ء فاعاده؛ ای سألته ان یفعله ثانیاً. (منتهی الارب). || خوی کردن به چیزی. || خوی کردن خواستن. || سخن وادرخواستن(1). (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بازگفتن خواستن. (1) - «وا» بمعنی دوباره است.