«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ] (ع مص) آب برکشیدن. (زوزنی). آب کشیدن. آب در مشک کشیدن. (تاج المصادر بیهقی). برکشیدن آب از چاه. || آب خواستن. || سقاء خواستن. || فربه شدن شتران. (منتهی الارب). || نوشاندن آب و شراب و مثل آن. (غیاث) : لاجرم آماس گیرد دست و پا تشنگی را نشکند آن استقا.مولوی.