«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ] (ع مص) از یاد چیزی نویسانیدن خواستن. املاء کردن خواستن. (تاج المصادر بیهقی). املاء خواستن. (زوزنی) (منتهی الارب). طلب املاء کردن. نبشتن خواستن. || املاء پرسیدن. (منتهی الارب). -استملاء حدیث؛ املاء حدیث طلبیدن از کسی. || استملاَ فی الدین؛ ای جعل دینه فی ملا. (منتهی الارب). جعل دینه فی املئاءٍ، ای اغنیاء ثقه. (قطر المحیط).