«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ] (ع مص) برخاستن خواستن. (تاج المصادر بیهقی). برخاستن فرمودن جهت کاری. طلب کوچ و برخاستن. طلب قیام کردن. طلب نهوض کردن. || برخاستن. (زوزنی). || استنهاض بر؛ برانگیختن بر.