«لغت نامه دهخدا»
[نَ / نِ] (اِ) آینه. سان. آئین. طریق. منوال. گونه. حال و صورت. و هرآیینه و هرآینه مرکب از هر و آینه به معنی مذکور است که به صورت مرکبه، معنی در هر حال و بهر طریق و لاجرم (زمخشری) دهد : ندارم هرآیینه از شاه راز وگرچه بخواهد ز من گفت باز.فردوسی. هرآیینه خرد داریّ و دانی که تو امروز در شهر کسانی. (ویس و رامین). و رجوع به هرآینه و هرآیینه شود.