آیینهء چینی

«لغت نامه دهخدا»

[نَ / نِ یِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آینهء چینی. و آن آیینه ای بوده است که از آهن و فولاد جوهردار می کرده اند. آینهء حلبی. سجنجل. (زمخشری) :
آن را که رسد از مرض لقوه گزند
باید که به یاد دارد از من این پند
آیینهء چینی به نظر آورده
در خانهء تاریک نشیند یک چند.
یوسفی طبیب.
|| مجازاً، خورشید :
چو آیینهء چینی آمد پدید
سکندر سپه را سوی چین کشید.نظامی.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر