«لغت نامه دهخدا»
[اِ] (اِخ) وی از اواسط الناس ایل قرائی و پدر او که در ملازمت یک تن از رؤسای طایفهء قراتاتار [ قراتاتار طایفه ای بودند که از ترکستان بهمراهی امیر تیمور آمده بودند و یک قسمت آنان در خراسان و قسمت دیگر در خاک عثمانی ساکن گردیده و بعد از فوت امیر تیمور متفرق گشته بودند. نادرشاه خواست ایشان را جمع آوری کند نجفقلی خان پدر اسحاق خان و خود او که در ملازمت وی بودند هشت هزار یا هفت هزار خانوار از ایشان جمع کرد ] بود بعد از آنکه چندی شبانی کرد نظر بجنگجوئی و جلادتی که داشت یکصدتن را در تحت ریاست خود درآورده خلاصه، اسحاق خان را کم کم بر مدارج اعتماد افزوده نجفقلی خان را بر آن داشت که او را مأمور بساختن کاروانسرائی در تربت حیدریه کند که مسافرین در عبور و مرور از آن سرزمین رفاهیت داشته باشند و آن وقت تربت بمنزلهء دهکدهء مختصری بود. بجهت انجام این مقصود وجهی معتدبه اسحاق خان از نجفقلی خان دریافت کرد و به تربت آمد و بجای کاروانسرا قلعه ای مرتفع بساخت و در میان ملازمان نجفقلی خان نفاق انداخت و تخم عداوت او را در دل آنان کاشت تا یکتن از ایشان او را بقتل رسانید. پسران او برای اینکه بروز پدر گرفتار نشوند فرار کردند و هر قدر نفاق در طایفهء تاتار بسیار شد، موجب ازدیاد شوکت اسحاق خان گردید زیرا که هر کس مقهور دیگری میشد پناه به اسحاق خان می آورد تا آنکه زادهء شبان بحزم و تدبیر، یکی از رجال مقتدر خراسان گردید و از افغانستان نیز به او کمک و امداد رسید و کمال خوش رفتاری او با زیردستان و آسایش تبعهء او مایهء توسعهء متصرفات او میشد و احدی را ممکن نبود که اجحافی نسبت بتابعین او کند و پیوسته در رفاهیت تبعهء خود میکوشید و آنی بغفلت نمی گذرانید تا کار او بالا گرفت چنانکه یکنفر از سیاحان فرنگ نوشته است قبل از استیلای مرحوم آقا محمدشاه بر خراسان وسعت متصرفات اسحاق خان از طرف شمال تا دروازه های شهر مشهد زیاده از صد میل بود و از جانب جنوب تا کوه قاف (؟) را در تصرف داشت و مالیات گزافی میگرفت و ششهزار نفر استعداد عسکریهء او بود و همسران او از او اندیشه میکردند و تدابیر او را منتج نتایج مفیده میدیدند و او علاوه بر مالیاتی که میگرفت هم منافع زراعتی داشت از ملکهائی که زرخرید او بود و هم مداخل تجارتی، چه قواعد تجارتی را نیز نیکو میدانست و بکار می بست و کلیهء منافع او در سال صد هزار تومان بود سی هزار تومان از تجارت و سی هزار تومان از زراعت و چهل هزار تومان از رعیت و نیز سیصد نفر شتر داشت که بکاروانها کرایه داده میان هندوستان و ایران حمل مال التجاره میکردند و از میوه جات خشک و سایر محصولات متصرفات خود بممالک خارجه میفرستاد و در عوض امتعه و مال التجاره بمتصرفات خود داخل میکرد از اینها گذشته بسیار طالب علم بود و از ادبیات عربیه و فارسیه بهره ور و از تاریخ طوایف همجوار باخبر بود و از کسب اطلاعات هرگز خود را فارغ نمیساخت و بعد از درگذشتن رئیس طایفهء قراتاتار دختر او را در حبالهء مزاوجت خود درآورده چند طفل از او داشت و در تربیت اطفال خود بوجه اکمل میکوشید و بجهه رعایت زوار و مسافرین و بسط ید و سفره و بذلی که داشت از هر جانب رو بطرف او میکردند و ملل مختلفه را یکسان رعایت میکرد و در سفرهء خود مینشاند مگر هندوها که غذای غیر را نمیخوردند هر وقت مهمان او بودند وجه نقد میداد که ایشان ترتیب اغذیه برای خود کنند. مختصر برای آنکه اسحاق خان را رفتاری متین بود صیت او مقروع اسماع گردیده مهابت او در دلها جا گرفته ملقب بسردار خراسان شد و امرای خراسان از او حساب میبردند و در اعتلای لوای خاقان صاحبقران فتحعلی شاه مغفور گاهی اظهار مطاوعت میکرد و گاهی دم از استقلال میزد و شاهزاده محمدولی میرزا که در آن وقت فرمانفرمای خراسان بود به استمالت او میپرداخت و ابواب مصادقت از جانبین باز میشد و چون رفع او مکنون خاطر شاهزاده بود باز زمانی استشمام این رایحه کرده غوائل کدورت راه مسالمت را مسدود میساخت تا عاقبت شاهزاده فریدون میرزا در سال 1231 ه . ق. اسحاق خان را با ولد ارشدش در مشهد مقدس بقتل رسانید و سایر اولاد او که بعضی در شهر و برخی در خارج بودند بنای شرارت و عصیان نهادند و این فقرات معروض حضرت خاقانی گردید محض استرضای خاطر اولاد اسحاق خان و شمول عواطف بیکران دربارهء ایشان شاهزاده محمدولی میرزا را از حکومت خراسان معزول و شاهزاده حسنعلی میرزا را بفرمانفرمائی منصوب کرد و اولاد اسحاق خان را دواعی وحشت مبدل بسکونت شده به امر حضرت خاقان در تربت حیدریه به حکمرانی مشغول شدند. (مرآت البلدان ج 1 ص 420 و 421).