«لغت نامه دهخدا»
[اَ] (ع اِ) همه: بأسره، یا بأسرها؛ بتمامی. بالتمام. برمته. بحذفیره. بحذافیرها: هذه لک بأسره؛ همهء آن از تست : دست ظلم و مصادره دراز کرد، و خطهء خراسان بأسرها بغارتید. (ترجمهء تاریخ یمینی). مملکت ولایت گیلان بأسرها با مملکت جرجان و طبرستان مضاف گشت. (ترجمهء تاریخ یمینی). ممالک ماوراءالنهر بأسرها مضبوط گشت. (جهانگشای جوینی).