«لغت نامه دهخدا»
[اِ] (اِ) رجوع به اسفاناج شود :غذا، کشکاب گندم و اسفاناخ... و ماش مقشر باشد. (ذخیرهء خوارزمشاهی). و طعام او مزورهء بکشک جو باشد... و ماش پوست کنده و اسفاناخ بروغن بادام. (ذخیرهء خوارزمشاهی).