«لغت نامه دهخدا»
[اِ] (ص) اسپید. سپید. سفید. مقابل سیاه. || روشن. درخشان. تابان. رجوع به اسپید و سفید شود. || جزء مقدم بعض امکنه مانند اسفیدجوی و اسفیدچشمه و اسفیددز و اسفیددشت و اسفیدبان و اسفیدجان و اسفیدرودبار. و در «دراسفید»(1) جزء مؤخر است. (1) - رجوع به همین کلمه و معجم البلدان شود.