«لغت نامه دهخدا»
[اِ نُ] (اِخ) علی بن عباس بن جریح یا جرجیس. اصلاً رومی و از موالی بنی عباس است. شاعری نامی است و دیوانی بزرگ دارد. قاسم بن عبدالله وزیر معتضد از هجا و بدزبانی او پرهیز و احتراز می جست و در مجلس او ابن فراش در خشکنانه ای(1) او را زهر خورانید و او دریافت و از مجلس برخاست. وزیر بدو گفت بکجا شوی؟ گفت بدانجا که تو مرا فرستادی گفت چون برسیدی پدر مرا درود گوی گفت راه من بدوزخ نیفتد. وفات او به سال 284 یا 286 ه .ق . بوده است. از ابن خلکان و ابن الندیم گوید، شعر او را مسیبی روایت کرده و صولی بحروف مرتب ساخته و بار دیگر ابوالطیب وراق بن عبدوس آنرا گرد کرده و این مجموعه نزدیک هزار بیت از فراهم آوردهء صولی بیشتر است. (ابن الندیم). (1) - خشکنانج؛ ظ. کعک. و صاحب برهان گوید: نانی بود که بی نان خورش خورند.