بازارگانی کردن

«لغت نامه دهخدا»

[کَ دَ] (مص مرکب)معامله کردن. تجارت کردن. دادوستد کردن :
چو بازارگانی کند پادشا
از او شاد گردد دل پارسا.فردوسی.
هر بازارگانی که با خلق کنی با حق کن.
(مجالس سعدی ص 13).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر