«لغت نامه دهخدا»
[پَ دی دَ] (مص مرکب)عقب نگریستن. بدنبال نگریستن. به پشت سر نگریستن : پس از یک لحظه خسرو بازپس دید بجز خود ناکسم گر هیچکس دید.نظامی.